کد مطلب:53803 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:226

معاویه در شام











در این میان نقش معاویه را نباید از نظر دور داشت او به همراه بحرانهای سیاسی مدینه زیركانه پیش رفت و برنامه ی قتل عثمان را به سویی سوق داد كه توده های ناراضی در آن راه گام گذاشته و به مبارزه برخاسته بودند.

معاویه برای اجرای مقاصد خود كه جدا كردن شام از مركز خلافت و ایجاد حكومت مستقل در آن ایالت بود، حركتهای انقلابی مدینه را به وسیله ی ماموران مخفی خود زیر نظر داشت و برنامه های وسیعی از شیوه های عوامفریبی، تظاهر به دینداری، حفظ منافع توده های كم درآمد، ارعاب و ترور شخصیت ها ترتیب داد تا از آنها بموقع بهره گیری كند.

معاویه نخستین گام خود را در برگزیدن زبیر برداشت، او برای منزوی كردن علی « ع» و ایجاد اختلاف بین زبیر و طلحه چنین دید كه باید زبیر را انتخاب كند كه در كوفه طرفدارانی دارد و ام المومنین عایشه به خواهرزاده ی خود عبدالله بن زبیر بسیار علاقمند است و در اجرای برنامه ها زبیر را یاری خواهد كرد. در عین حال باید از نیروی طلحه استفاده كرد كه در بصره همراهانی دارد.

معاویه به وسیله ی عوامل خود در میان اهالی كوفه ترتیبی داد كه به زبیر گفته شود كه معاویه در شرایط عادی با خلافت وی مخالفتی ندارد بلكه از او حمایت خواهد كرد.

همین امر سبب شد كه سلطه جویی زبیر نسبت به معاویه با احتیاط همراه شود و به نیروی حمایتی او امیدوار گردد. قدری به جلو برگردیم- مدینه از پایگاه توده های ناراضی تحت فشار و تهدید است.

ماموران مخفی معاویه بر حسب ماموریتی كه به وسیله ی معاویه به آنها محول شده بود، جنبه های سیاسی و اجتماعی مردمی را كه برای ساقط كردن حكومت عثمان تلاش می كردند زیر نظر داشتند و اوضاع مدینه را به معاویه گزارش می دادند.

اینها به معاویه نوشتند كه عثمان قصد دارد كارگزاران خود را احضار نماید و شاید محاكمه علنی تشكیل دهد ولی مروان و افراد دیگری كه به نام عثمان حكومت می كنند هرگز نمی گذارند كه كاری به ضرر كارگزاران انجام گیرد.

معاویه سرگرم تحلیل گزارشها و قضایای مدینه بود كه دستور خلیفه به او ابلاغ شد تا هر چه زودتر به مدینه حركت كند. عثمان در نظر گرفت سیاست نویی را برای خاموش كردن ناراضی ها در پیش گیرد و آن رودررویی كارگزاران و مخالفان بود.

[صفحه 205]

دیری نگذشت كه كارگزاران به مدینه وارد و در مجلس خلیفه حاضر شدند، ولی اینان كاری از پیش نبردند بلكه با راهنمایی های غلط شكاف بین خلیفه و افرادی كه برای دادخواهی به مدینه آمده بودند زیادتر كردند و به اتفاق آرا به خلیفه پیشنهاد كردند كه از پرداخت مقرری مخالفان حكومت خودداری شود.

طبقه حاكمه خواستند با اعمال سیاست تهدید و تبعیض از فروپاشیدن حكومت جلوگیری كنند، حال آن كه مردم به مدینه آمده بودند تا سیاست سلطه گری بر محرومان جامعه را از بین ببرند.

عثمان فكر كرد برای از پا درآوردن انقلابیون لازم است كه اهل شورا «شورای خلافت زمان عمر» هم از قدرت خلیفه آگاه شوند تا دست از مخالفت بردارند. از این رو از آنان دعوت كرد تا در مجلس كارگزاران دولت شركت نمایند. آنها هم بدون روگردانی وارد شدند.

عثمان گفت این پسر عمویم معاویه است كه درباره ی او سخنها گفته شد اكنون من می خواهم آنچه در غیاب او بیان نمودید در حضور او هم توضیح دهید تا وضع روشن شود. معاویه برای این كه قدرت خود را به خلیفه نشان دهد زبان به تهدید گشود و این طور سخن گفت:

«در پشت سر شما كسی است كه اگر امروز او را برانید، از پیش شما می رود ولی پس از این كه كار خود را انجام دادید با تجهیزات و نفراتی قوی تر از تجهیزات و نفراتتان، شما را دفع خواهد كرد و به شیوه ی خودتان، علیه شما برمی خیزد و چنین می بینید كه پس از ریخته شدن خون گذشته، ریختن خون باقی مانده هم محال نمی باشد[1] .

تابعان به سابقه داران نگاه نمی كنند و اهالی شهرها به این دو شهر چشم ندوخته اند...

به خدا سوگند یاد می كنم كه اگر دستی به دست دیگر بخورد نه سابقه داران در برابر «تابعان می توانند مقاومت كنند و نه این دو شهر در برابر شهرهای دیگر- كار را از دستتان می گیرند و مملكت را از میان شما به دیگران منتقل می كنند[2] .

معاویه به عمار یاسر چنین گفت:

«ای عمار- یكصد هزار سوار در شام وجود دارد كه همگی برای خود و فرزند و

[صفحه 206]

بردگانشان پول دریافت می كنند نه علی و خویشاوندانش را می شناسند و نه عمار و سابقه اش را، ترا هشدار می دهم مبادا در فتنه و آشوب روشنی بیفتی كه بگویند این قاتل عثمان و این قاتل علی است[3] .

معاویه با حكومت كردن در شام به رموز كشورداری آشنا شد و می دانست كه سازمان حكومتی حكومت اسلامی نمی تواند او را در پایگاه خود ثابت نگهدارد، پس باید خود خلیفه شود یا شام را از مركز خلافت جدا نماید و به كشوری مستقل تبدیل كند.

از این رو در اندیشه شد كه از ضعف عثمان استفاده كند و از وی سفارشی به نفع خود بگیرد، موقع را برای اجرای نقشه های خود مناسب دید و به عثمان گفت: ای امیرالمومنین،

«بیش از آن كه مورد هجوم مردم واقع شوید به سوی شام حركت نمایید و شام را مركز خلافت اسلامی قرار دهید و من اطمینان می دهم كه مردم شام تحت فرمان خلیفه خواهند بود و یا اجازه دهید قبل از این كه جریان موجود علیه سازمان حكومت و طبقه وابسته به آن شكل گیرد قوای شام به حمایت خلیفه مدینه را اشغال كند و پایگاه مخالفان را در هم كوبد. اگر این را خلیفه نمی پذیرد پیشنهادم آن است كه:

اگر خلیفه در این جریانات كشته شود معاویه مجاز باشد كه به خونخواهی خلیفه برخیزد....»[4] .

معاویه می دانست كه عمده ی مخالفت با عثمان بر سر حكومتگران عثمان بویژه بر سر اوست و مخالفان می خواهند او را از فرمانروایی بر شام كه سیمای یك سلطنت موروثی به خود گرفته است بركنار كنند، از این رو وی در سخنهای خود امكان مقابله با هر نیرویی را گوشزد كرد و حتی با كشته شدن عثمان، قدرتی كه در مقابل خلیفه بعدی ایستادگی خواهد كرد بیان نمود، و نتایجی كه از پیشنهادهای خود گرفت آن است كه خلیفه حاضر نتواند او را بركنار كند دیگر آن كه خلیفه بعدی بداند كه معاویه در شام قدرتی است كه باید به حساب آید. ضمنا می خواست همه بدانند او به عمر اسلام در شام، در سرزمین مزبور حكومت می كند و پایه های فرمانروایی اش را با نیروی سپاه و سیاست استوار كرده است. بنابراین معاویه كسی نبود كه به خلافت جانشین عثمان تن دهد، و تنها راه

[صفحه 207]

بركناری او، جنگ و اشغال نظامی شام بود. چنانكه می بینیم در زمان خلافت امیرالمومنین علی «ع» قدم اول كه جنگ بود برداشته شد. معاویه برای آن كه حرف آخر خود را به نامزدهای خلافت بعد از عثمان بزند در موقع مراجعت از مدینه به شام از سر راه خود در حالتی كه لباس سفر به تن و شمشیر به كمر داشت به مسجد پیامبر وارد شد و به علی و طلحه و زبیر گفت:

«در پشت سر خود پیرمردی را در میان شما می گذارم، درباره او به نیكی سفارش كنید و بازویش را گرفته و یاورش باشید»

او همچون كسانی كه بر آنان سروری و حاكمیت دارد سخن گفت و چهره ی واقعی خود را نشان داد تا آنان بدانند كه معاویه با قدرتی كه در دست دارد كسی نیست كه به زمینه هایی اگر چه قانونی، تن دهد و بر آنچه علیه او فراهم می شود تسلیم گردد.

چندی نگذشت كه فشار توده های تحت ستم كه در مدینه گرد آمده بودند علیه خلیفه ای كه به هیچ یك از گفتارها و پیمانهای خود پایبند نبود وسیع تر و شدیدتر گردید.

آنان كه حكومت را در دست داشتند و عثمان را وسیله ی حكومت كردن و اجرای مقاصد خود قرار داده بودند به این فكر افتادند كه مدینه به وسیله ی قوای شام اشغال نظامی شود و به عنوان حفظ جان عثمان و نگهبانی از حكومت او، معاویه قوای خود را روانه مركز خلافت نماید. از این جهت از معاویه خواستند كه در اعزام قوای شام به مدینه تسریع كند. ولی او پس از تاخیر بسیار نیرویی به سوی مدینه اعزام داشت كه در ذی خشب واقع در 8 فرسنگی مدینه متوقف شد و همین كه پیراهن خونین عثمان بر بالای منبر مسجد شام آویخته شد، قوای معاویه از ذی خشب جهت مراجعت به شام حركت كرد.

در واقع معاویه با اعزام نیرو به مدینه آن هم با تاخیر فراوان سبب شد كه انقلابیون دایره ی كار را بر خلیفه تنگ و تنگ تر كنند تا جایی كه بدن قطعه قطعه و له شده عثمان در كف اطاق و در میان خون وی بر جای ماند.

امیرالمومنین علی علیه السلام پرده از راز معاویه در قتل عثمان برمی دارد و در نامه ای خطاب به فرزند ابوسفیان این طور می نویسد:

«ای معاویه تو درباره ی عثمان و قاتلین او بسیار پرگویی می كنی، شاید كسی نداند كه تو نخستین كسی بودی كه در كشتن او دست داشتی. روزی در مقام یاری و حمایت از او

[صفحه 208]

برخاستی كه در آن روز نظری جز بهره برداری از حمایت خود نداشتی. روز دیگر كه عثمان از تو یاری خواسته بود بسیار به دفع الوقت گذراندی و موجبات مرگ او را فراهم كردی تا این كه آنچه مورد رضایت تو بود انجام شد و عثمان به قتل رسید، آن وقت تو به فوریت از آخرین حربه ای كه از قبل فراهم كرده بودی استفاده نمودی و خود را خونخواه او معرفی كردی[5] .

سبب كشته شدن عثمان استبداد او بود، عثمان خلافت را برای خود و همه چیز را برای خود و خویشاوندان خویش قرار داد و در انجام این كار مستبدانه رفتار كرد و خودسری را پیشه ساخت و مصالح توده ها را نادیده گرفت.

بی شك برای زمامداری بسیار ناپسند است كه مستبد و خودسر باشد و چنین روشی داشته باشد، مردم در مقابل سیاست عثمان بی تابی كردند و دست به كاری زدند كه انجام آن شایسته نبوده است.[6] .

استاثر فاساء الاثره، و جزعتم فاساتم الجزع[7] .

من در مذاكرات خود با او، وی را به خداوند سوگند دادم كه مبادا كاری كند كه پیشوای مقتول این امت شود.

یقتل فی هذه الامه امام یفتح علیها القتل و القتال الی یوم القیامه

با این كه از مردم برای برطرف كردن ستمها از دوش توده های محروم درخواست مهلت كرده بود و این تقاضا هم برآورده شد. مع ذلك با تاسف فراوان باید گفت كه او به وعده های خود عمل نكرد و شیوه هایی را به كار بست كه وسیله ی تو «ای معاویه» و مروان تنظیم و سفارش شده بود[8] .

در تحلیل وقایع قتل عثمان به نكته ی ظریفی از سیاست معاویه برخورد می كنیم و آن نامه ای است كه معاویه به زبیر بن عوام می نویسد و قبل از آن كه كسی با وی بیعت نماید او را امیرالمومنین می نامد. معاویه از زبیر دعوت می كند كه به كوفه و بصره حركت نماید و آن دو شهر را به تصرف خویش درآورد و در مقابل علی بن ابیطالب «ع» قوایی تهیه و

[صفحه 209]

تجهیز كند.

معاویه به زبیر می نویسد كه من از اهالی شام برای تو بیعت گرفتم و بعد از تو برای طلحه بن عبیدالله آن كردم كه برای تو انجام دادم.

اما او در نامه خود درخواست نمی كند كه زبیر او را به فرمانداری شام منصوب نماید یا مقام وی را تایید كند، بی شك معاویه با سیاست خاص موضوع بیعت گرفتن برای زبیر را مطرح كرد تا به طور وضوح مردود بودن بیعت با علی «ع» را اعلام دارد و با به كار بردن عنوان امیرالمومنین برای زبیر در واقع خود را تحت عنوان او قرار داد نه علی «ع» كه مردم با او بیعت كردند.

گرفتن بیعت برای زبیر و طلحه آن هم وسیله ی معاویه در شام بسیار بعید می باشد ، شاید معاویه خواسته به زبیر و طلحه بگوید كه مردم شام با فرمانروایی آن دو در سرزمین های نزدیك شام موافقت دارند. معاویه به دنبال فرصت بود تا به خلافت اسلامی دست یابد از این رو شتاب زبیر و طلحه را در دستیابی به فرمانروایی مغتنم شمرده از زبیر كه نیروی ام المومنین عایشه پشت سر او بود، درخواست كرد كه به خونخواهی عثمان قیام نماید و موضوع را در تمام شهرهای دور و نزدیك به مركز خلافت اسلامی مطرح كند و یك امر حقیقی و واقعی جلوه دهد و احترام امیرالمومنین علی علیه السلام را كاهش دهد.

اینك متن نامه ی معاویه بن ابوسفیان كه برای خود سمت و عنوانی قائل نشد:

بسم الله الرحمن الرحیم.

«برای بنده خدا زبیر امیرالمومنین از معاویه بن ابی سفیان

سلام بر تو- من از اهل شام برای تو بیعت گرفتم، آنان هم اجابت كرده مانند شیر دوشیده جمع شده اند- زود به كوفه و بصره بیا تا پسر ابیطالب قبل از تو بدانجا نرسد، زیرا پس از این دو شهر او دیگر چیزی ندارد. بعد از تو هم برای طلحه بن عبیدالله بیعت گرفته ام...

(مصلحت آن است كه) خواستن خون عثمان را اظهار نمایید و مردم را بدان دعوت كنید. در این مورد باید جد و جهد و تلاش زیادی به خرج دهید...

خدا شما دو نفر را پیروز گرداند و دشمنان شما را خوار سازد- والسلام»[9] .

[صفحه 211]


صفحه 205، 206، 207، 208، 209، 211.








    1. امام علی ابن ابیطالب ص 181 و 182 و 183 ج 2 توضیح معاویه در سخنان خود از قیام علیه علی و طلحه و زبیر كه كاندیدای خلافت می باشند اشاره كرد».
    2. امام علی ابن ابیطالب ص 181 و 182 و 183 ج 2 توضیح معاویه در سخنان خود از قیام علیه علی و طلحه و زبیر كه كاندیدای خلافت می باشند اشاره كرد».
    3. امام علی ابن ابیطالب».
    4. نوشته آزاد از ماخذ علی بن ابیطالب ص 186 و 187 ج 2.
    5. برداشت آزاد از نامه شماره 37 نهج البلاغه».
    6. از سخنان 30 نهج البلاغه.
    7. از سخنان 30 نهج البلاغه.
    8. برداشتی از خطبه 163 نهج البلاغه.
    9. امام علی بن ابیطالب ص 2:463.